حدود دوسال پیش یکی از دوستانم تماس گرفت و گفت؛ اگه وقت داری، در جلسه مدرسه ای که فرزندشون تازه ثبت نام کرده بود با هم شرکت کنیم. چون تازه به لندن آمده بودند و زبان انگلیسی اش به گفته خودش در حدی نبود که آنچه مسئولین مدرسه می خواستند در جلسه مطرح کنند به خوبی متوجه شود. گفتم: باشه ، ساعت ۴ بعدازظهر جلسه داشتند، نیم ساعت قبل با هم حرکت کردیم. جلسه ای که ایشان را دعوت کرده بودند، برای معرفی معلمان، امکانات مدرسه ، روش تدریس، چگونگی کار با دانش آموزان و اینکه چه دروس و مهارتهای را با آنها در طول سال در مدرسه کار خواهند کرد،اختصاص داشت. شبیه جلساتی بود که بطور معمول مدارس در اینجا در ابتدای کارشان برگزار می کنند که در آن برای والدین، طریقه کاری خود را مورد بحث قرار می دهند و امکانات خودشان را معرفی می کنند.
در این جلسه نکات زیادی مطرح شد، اما نکته ای که برای خودم خیلی جالب بود، دقیقا از زبان خود مدیر مدرسه نقل می کنم ، ایشان گفتند:
“در منازل خود به هر زبانی که صحبت می کنید، اشکالی ندارد، اگر شما از هند، پاکستان، کشورهای آفریقای و عربی هستید، حتما حتما با بچه هاتون به همان زبان مادری خودشان صحبت کنید. نیازی نیست که شما با آنها به زبان انگلیسی صحبت کنید، چون انگلیسی را در مدارس و محیط بیرون از خونه یاد می گیرند ، اما این امکان برای زبان مادری در بریتانیا فراهم نیست، اگر صحبت نکنید ،آنها زبان مادری خودشان را یواش یواش فراموش خواهند کرد.درس یا مهارتی که ما به نام بیان احساسات برای دانش آموزان طراحی کرده ایم ، ریشه در زبان مادری دارد، احساس درونی با زبان مادری بهتر بیان می شود تا با زبانی دیگری.“
حال چند نکته که می خواهم به آنها اشاره کنم این هستند که :
۱.زبان اصلی هر انسانی همان زبان تفکر و زبان احساس اوست که ریشه در زبان مادری دارد. هیچ کسی نمی تواند با زبان دیگری اصل اندیشه خود را صیقل داده و آن را بیان کند. ما سالها زبان فارسی و انگلیسی خوانده ایم اما هنوز به زبان اصلی خودمان فکر می کنیم و ذهن ما آنها را به این دو زبان ترجمه می کند. زبان دوم کار ترجمه زبان اصلی را بر دوش می کشد، گاهی فاصله زمانی ترجمه را احساس نمی کنیم و این عمل به این معنا نیست که این دو زبان، زبانهای اصلی ما هستند. پایه فکری انسان براساس زبان اصلی خودش بناه می شود، تولید فکر و اندیشه بر عهده زبان مادریست، اگر در اندیشیدن ضعیف هستیم به این معناست که در زبان مادری ضعیف عمل کرده ایم. در مدارس غرب معلمان همیشه به اولیا و دانش آموزان تاکید می کنند در منازل به زبان مادریشان صحبت کنند ، چون به گفته فوق ایمان دارند.
۲. سلامت اجتماعی و فرهنگی هر جامعه ای به تنوع مکتب ها و مسلک ها و مذاهب است، این سخن در باب زبان نیز صدق می کند و هر چه تنوع زبانی در یک جامعه بیشتر باشد حیات زبانی آن جامعه سالم تر و با نشاط تر خواهد بود. لذا حفظ تنوع زبانی برای سلامت اکوسیستم فرهنگی و اجتماعی مصلحت اندیشانه است و نباید اجازه داد هرگز زبانی منقرض شود و تحقق این مهم آموزش و ترویج زبان است.اگر همه زبانهای جهان را از بین ببریم و همه به یک زبان صحبت کنیم دیر یا زود خسارت فرهنگی عظیم آن زبان فراهم می شود.همیشه اقوام، ملل و قبیله ها زندگی در جامعهای را می پذیرند که در آن نیازهاشان برآورده شود.
۳.توسعه بنیادی برای یادگیری زبانهای اضافی، اگر کسی درک خوبی از زبان مادری خود داشته باشد ، تسلط به زبان جدید برای او آسان تر است. وقتی کودک از کودکی به زبان مادری خود می خواند ، مهارت سواد آموزی قوی تری به زبان های اضافی خواهد داشت. زبان مادری پایه محکمی برای یادگیری زبانهای اضافی است. کودکان در دوران جوانی قادر به یادگیری زبان های متعدد هستند.از این رو ، داشتن یک پایه قوی در زبان مادری مهارت های یادگیری زبان های اضافی را به آنها می دهد. کودکان با انتقال ساختار متفاوت زبان به سایر زبانها به این مهم دست می یابند. گرامری که وقتی کودک با زبان مادری خود یاد می گیرد به راحتی قابل انتقال است ، به این وسیله کودک می تواند معنی را حدس بزند یا ساختار گرامری زبانهای دیگر بهتر بفهمد.
۴. اگر زبانی از بین برود در حقیقت قتل زبانی اتفاق می افتد، تخریب و یا از بین بردن یک زبان باعث از بین رفتن فرهنگ قومی می شود، وقتی این عمل صورت گیرد ، هویت قومی هم خدشه دار می شود. هر زبانی یک سرمایه اجتماعی و فرهنگی است. از دست دادن هر زبان از دست دادن یک فرهنگ است. زبان حاکم نباید بر زبانهای دیگر تحمیل شود، چون باعث مقاومت درونی افراد می شود. به همین شکل برتری زبانی فرقی با برتری قومی و نژادی ندارد. هیچ کسی حق ندارد زبان خود را بر زبانی دیگر حاکم سازد. انسان آزاد آفریده شده و قدرت انتخاب دارد، سلب آزادی زبانی سلب آزادی فردی است.