به گزارش فارس، اندیشکده «آمریکای نوین»، در مقالهای به قلم «پیتر بینارت» درخصوص صحبتهای نتانیاهو در سازمان ملل، اینگونه مینویسد: بنیامین نتانیاهو تاریخ و داستانهای تاریخی را دوست دارد! البته به غیر تاریخ، او دوست دارد منتقدانش را هم مسخره کند. سال گذشته در زمان خطابه در مجمع عمومی سازمان ملل، نتانیاهو به شدت خبرنگاران را به خاطر فهم ضعیف آنان از مسائل تاریخی مورد حمله قرار داد. نتانیاهو خبرنگاران را اینگونه مورد تمسخر قرار داد: «آنها از تاریخ فقط این یادشان میآید که صبحانه چه خوردهاند.»
* منشور ناتو میگوید: حمله به یک عضو به مثابه حمله به تمام اعضاست
حالا اگر ما فرض کنیم که فهم تاریخی نتانیاهو بیشتر از یادآوری زمان صبحانه خوردن خود باشد، او نمیتواند همانند بیشتر تاریخدانان، وقایع گذشته را به خاطر بیاورد. بهتر است نظرات ایشان در مورد جنگ سرد را مورد بررسی قرار دهیم. زمانی که وی در مورد چرایی مشخص کردن یک خط قرمز روشن برای پیشرفتهای هستهای ایران توسط آمریکا و دیگر قدرتهای جهان صحبت میکرد، نتانیاهو منشور ناتو را که به صورت واضح و مشخص اعلام کرده «حمله به یک عضو به مثابه حمله به تمام اعضاست» را مورد استناد قرار داد. طبق گفته های بنیامین نتانیاهو، خطوط قرمز ناتو باعث برقراری بیش از نیم قرن صلح و ثبات در اروپاست.
* خط قرمزهای ناتو برای جلوگیری از حملات شوروی بود
این درست است، اما باید توجه داشت که ناتو این خط قرمزها را بر علیه حملات شوروی سابق مشخص کرده بود. اگر اتحاد جماهیر شوروی به برلین شرقی حمله میکرد، آمریکا موظف بود که برای دفاع از آلمان وارد عمل شود. در واقع به صورت مشخص برای بمبهای شوروی خط قرمز مشخص نکرده بود. البته در مقابل این قانون، دولت ترومن اقدامات نظامی پیشگیرانهای برای جلوگیری از مسکو برای دستیابی به قدرت اتمی انجام نداد. پس از آن دولت کندی و متحدانش در ناتو، از برقراری خطوط قرمز برای انجام امور نظامی بر علیه چین پیش از پیوستن به کلوپ هستهای، سرباز زدند. شاید نتانیاهو تصور میکند که سیاستهای مهار کننده و بازدارنده ناتو علیه ایران عملی و قابل اجرا نباشد؛ نتانیاهویی که ادعای فهم تاریخی میکند، باید به خاطر داشته باشد که خطوط قرمز ناتو همچون جنگهای پیشگیرانه نیست، این خطوط قرمز با این جنگها فرق دارند.
* اگر اسرائیل میخواهد ایران دست از برنامههای هستهای بردارد، باید امتیازاتی به ایران بدهد
در ادامه نتانیاهو به حضار مجمع عمومی سازمان ملل گفت: «پرزیدنت کندی در خلال بحران موشکهای کوبا، خطوط قرمزی را مشخص کرد». بله، کندی این کار را کرد اما خود کندی به صورت محرمانه گفتگوهایی با «نیکیتا خروشچوف» رهبر وقت شوروی انجام داد که هم منجر به توقف ساخت موشکهای هستهای در کوبا شد و هم باعث برداشتن موشکهای هستهای از داخل خاک ترکیه. این اقدامات کندی بدین معناست که او در قبال خواسته خود، یک امتیاز به شوروی داد، یعنی تهدید هستهای خود بر علیه شوروی را با برداشتن موشکها از پایگاه نظامی خود در ترکیه از بین برد. شوروی زمانی قابلیتهای هستهایش را محدود کرد که آمریکا هم قابلیتهای هستهایش را کاهش داد. حالا نتانیاهو هیچ امتیازی در قبال توقف برنامه هسته ای و ساخت احتمالی سلاح هسته ای به ایران نمیدهد. البته ظاهرا منظور از امتیاز، محدودسازی برنامه هستهای اسرائیل نیست، نتانیاهو حتی اعلام نکرده که در صورت توقف برنامه هستهای ایران، تحریمهای غرب از روی آنها برداشته خواهد شد.
* نتانیاهو تصور درستی در مورد جنگ سرد ندارد
جدای از مطالبی که ذکر شد، تصور غلط نخست وزیر اسرائیل از جنگ سرد، جای صحبت بیشتری دارد. در سخنرانی او در سازمان ملل، نتانیاهو در مورد فشار آوردن بر روی اسلام گرایان افراطی به عنوان یک عامل اساسی اشاره کرد. «آنها به دنبال برتری یافتن بر دیگر مسلمین هستند. آنها میخواهند اسرائیل، اروپا و آمریکا را از بین ببرند. آنها میخواهند آزادی را از بین ببرند. آنها میخواهند به دنیای مدرن پایان بخشند.»
در دهههای نخست جنگ سرد، افرادی همانند «بری گلد واتر»، «جیمز بورنهام» و «ویلیام اف. باکلی» هم در مورد کمونیسم عقیدهای این چنین داشتند. البته اختلاف بین جنبشها و دولتهای چپ گرا هم ناچیز و اندک بود؛ چرا که ایدئولوژی مارکسیست به خودیِ خود آنها را به هم متصل میکرد اما بعدها کاشف به عمل آمد که این تصور اشتباهی است.
در حال حاضر آمریکاییهای راست گرا، همه کمونیستها را متحد و یکی میکنند، این در حالی است که «جرج کنان» شخصی که سالها در اروپای شرقی زندگی کرده و میتواند روسی صحبت کند، پیش بینی میکند که رقبا به زودی جهان کمونیست را از هم جدا خواهند ساخت. کنان تمام تلاش خود را برای به وجود آمدن عداوت و دشمنی بین رهبر کمونیست یوگوسلاوی «مارشال تیتو» و «استالین» به کار بست. پس از آن او پیش بینی کرد که دو ابر قدرت مارکسیست دنیا یعنی چین و اتحاد جماهیر شوروی، به شدت با یکدیگر به دشمنی خواهند پرداخت. در دهه های 50 و 60 میلادی، افرادی همچون «چان پیتون دیویس» متوجه اشتباه در فهم و تصور خود در مورد ویتنام شمالی به عنوان یکی از عوامل قدرت چینیهای کمونیست شدند و همین باعث به وجود آمدن یک تخاصم تاریخی بین دو ملت شد. متأسفانه پس از مرگ دهها هزار آمریکایی و میلیونها ویتنامی در جنگ بود که حرف افرادی همچون دیویس مبنی بر جنگ دو ملت به وقوع پیوست.
* نتانیاهو باید رویه خود را در مقابل با برنامه هستهای ایران تغییر دهد
این حرفها بدان معنا نیست که نتانیاهو در مورد برنامه هستهای ایران اشتباه میکند بلکه اشتباه او در این جاست که باید بداند دشمن او یک حکومت است که تحت تأثیر ایدئولوژی و کارها و روشهای خاص خود است. (بد نیست بدانید که برنامه هستهای ایران از زمان شاه آغاز شده است). حالا نتانیاهو با یاد کردن از دشمنانش با واژه اسلامگرایان افراطی کار اشتباهی میکند. چون ایجاد فاصله بین اسلامگرایان مشکل خواهد شد.
اگر نتانیاهو به درستی تاریخ جنگ سرد را درمییافت، میفهمید که او دارد راه آن دسته از رهبران آمریکایی را میرود که ساختار ایدئولوژیکی شان غفلت عمیق کشورها از جنگ حال حاضر را در پی داشته است. نتانیاهو فکر میکند او همانند «وینستون چرچیل» است اما باید گفت که سخت در اشتباه است. او شبیه به «رابرت مک نامارا» است.
انتهای پیام/2909×7