واژه زیبای وحدت که با هنر تمام،ابتدا از لب گاه انسان به سمت حلق پرتاب می شود و سپس در آسیابِ واج “ح”به بیرون تقدیم میشود را در این ایام زیاد خواهیم شنید.
اما وحدت چیست و انسان برای چه به دنبال وحدت میگردد؟
فارغ از نگاه دینی،ابتدا باید مشخص شود که وحدت نیاز بشریست یا در بهترین حالت غیر آن،هنجار اجتماعی.
“خوب بودن انسان ها” با همدیگر،”دزدی نکردن”،”ظلم نکردن” و..این ها هنجار اجتماعی محسوب نمی شوند.اینان نیازهای بشری هستند.وجود این دسته از مفاهیم نه برای بقای بشریت بلکه برای ایجاد بشریت لازم است.اما وحدت چه؟
“نیچه” میگفت قبل از اینکه ما انسان ها به فکرِ “فکر” باشیم و از نطاقت باطنی خود که همان تعقل است استفاده کنیم گریز ناخودآگاهی به غرایز حیوانی خود میزنیم.یعنی حتی اگر باهم خوب هستیم و یا با هم مهربان هستیم همگی برای ارضای غرایز درونیست.یعنی هنجارهای اجتماعی برای کنترل کردن خوی حیوانیست.
نیچه مثل ده ها فیلسوف دیگر در وادی نظر و منطق سخنی گفت که با فیزیولوژی و انسان شناسی از نگاه زیستی در تضاد است.بسیاری از مسائلی که هم اکنون در کتیبه های هنجارتعریف، نگاشته میشود حاصل کارکرد نیازهای بشریست.
اما با وجود اینکه به قول “ماکس شلر” همه انسان ها خدا جو هستند و میتوان اینگونه استنباط کرد که انسان ها ذاتا به دنبال خوبی اند،این سخن کاملا درستی نمیکند چرا که همانگونه که “اریک فروم”می گفت:با این وجود،هر انسانی برای خود به دنبال مرجع ایمانی خود میگردد.او به دنبال خدای خوب خود است.
در این شرایط هنگامی که تعدد مراجع اعتقادی و دینی حاصل میگردد،خوب بودن انسان ها با همدیگر از نیاز تبدیل به یک هنجار می شود.گویی گفته “اریک فروم” یعنی میل به داشتن خدای خود همچون معجونیست که در تِز”ابرمردِ”نیچه تفسیر میشود.آنجایی که می گوید:
قدرت حکم میکند چه چیزی بد است و کدامین چیز نیک.آنچه که به تو قدرت میدهد نیک و آنچه که تورا ضعیف میکند بد است.
این نیک جلوه دادن همان هنجار اجتماعیست.بسیاری از هنجارهای اجتماعی نه برای پاسخ به نیازهای طبیعی بلکه برای تقویت قدرت بنا شده اند و از آن سو،آن بد جلوه دادن ناهنجاری ها نه برای واکنش به نیازهای طبیعی بلکه برای تضعیف و ناتوانی یک عده ایجاد گشته اند.
حال سخن از وحدت است.آیا وحدت نیاز طبیعی ماست و یا هنجاری اجتماعی؟
اینکه ما فرق بین نیازهای طبیعی و هنجارهای اجتماعی را بتوانیم ساده بیابیم ممکن نیست.و این در دو نقطه نمود میکند.
یکی اختلاف بر سرِ “خود” و طبیعت بشریست.فطرت آن است که “افلاطون” آن را موجودی تکامل یافته و متعلم دیده در “عالم مُثُل” میدانست یا آنکه مارکسیست ها و ماده گراها آن را کاملا انکار میکنند و یا اینکه فطرتی که فلاسفه مسلمان تعریف کرده اند؟
در این نوشته کوتاه انبساط گفتار مطلوب نیست.از آنجا که سخن از وحدت شیعه و سنیست،طبل بر درستی فطرتی میزنیم که اینان معرفی میکنند.فطرتی که درون مایه نیک دارد:فطرت اسلامی
نمود دومی در بطن نمود اولیست چرا که وقتی نیکی به انسان الهام شد و از بدی ها و خوبی ها هنجارها میسازد این وسط اهرم قدرت توازن را از بین میبرد.بنابراین نمیتوان به سادگی گفت مطلوب ما از چه مفروضیست.نیاز یا هنجار؟ اما محصولی که این جریان مبهم دارد را می توان بررسی کرد و متوجه جایگاه وی در تعاریف بالا شد.
به خصوص آنکه با پیشرفت علومی چون سیاست و اقتصاد که برخلاف فلسفه علوم محصولی هستند چشم ها بر نتایج بیشتر دوخته می شود و کتاب ها در تفکیک نتایج بیشتر نگاشته می شود و این کمکیست به ما برای مطالعه محصولات ایدئولوژی وحدت و پس از آن پیدا کردن ریشه اش.نیاز یا هنجار؟
وحدت و در کنار همدیگر بودن انسان در منطق ونه فلسفه از مسلمات قطعیست و خود یک برهان است.افلاطون ذاتِ انسانِ ناتوان را دلیل این “نیاز”میداند.پس تا ایجاد وحدت به عنوان یک پیش نیاز منطقی در انسان میتوان گفت این وحدت پاسخ به نیاز وی می باشد.
برای مثل من به عنوان یک مسلمان سنّی اگر بتوانم در جامعه یک میلون نفره فقط صد نفر همچون خود بیابم و وحدتی بین همدیگر ایجاد کنیم پاسخ به این نیاز طبیعی داده ام.اما فراتر از آن نه در منطق از مسلمات قطعیست و نه در فلسفه.چرا که وحدت برپایه شرط ایجاد است وبس.
هنگامی که خدایان “اریک فورمی” و پیروانشان تشکیل شدند و هر کس به دنبال خدای خوبِ خود بود و توانستند در دایره ایجاد وحدت به نیازهای طبیعی خود پاسخ بدهند دیگر نیازی به نیاز وجود ندارد.دیگر وحدتی وجود ندارد.اما چیزی که در هنجار های اجتماعی به تازگی معرفی شده و آن را به اسم وحدت به نادرستی معرفی میکنند”هم گرایی”است.اندیشمندان معاصر از آن به عنوان “وظیفه گرایی یا” Deontology” هم نام میبرند.
سابقا گفته شد شناسایی تفاوت بین نیاز طبیعی و هنجار اجتماعی فقط از دریچه محصولات آن مقدور است و نه مفروضات.در این مثال هم تفاوت بین وحدت به عنوان نماینده نیاز طبیعی و هم گرایی به عنوان نماینده هنجار اجتماعی فقط از دریچه محصولات حاصل میگردد.
طبیعتی که ما آن را ملهم شونده توسط خوبی ها میدانیم به دنبال هیچ چیزی جز نیکی نیست.نیکی برای خود و برای بقیه بدون چشم داشت های مافوق طبیعت بشر.
هنگامی که چند انسان در کنار همدیگر زندگی میکنند در واقع به سراغ درونی ترین نیاز خود رفته اند نیازی که طبق فرض فطرت نیک،معلول و علت نیکی است.معلول فطرت نیک و علت رفتار نیک.
فرد به بقیه کمک میکند بدون اینکه انتظار خوبی داشته باشد.فرد به بقیه خوبی میکند چون ذاتا خوب است
اما در هم گرایی که طبق تعریف سیاسی آن،مترادف با وحدت سیاسی هم می باشد، مجموعه به دنبال اهداف مشترک غیرطبیعی خود هستند.همچون یاری رساندن پرچم خاصی،موفق شدن حزب خاصی و در بیشتر موارد شکست دشمن مشترک.
وحدت شیعه و سنی در ایران که در ابتدا در زمان انقلاب مشروطه توسط افرادی چون آخوند خراسانی و آیت الله نورالله جعفر اصفهانی برای اولین بار به صورت یک هنجار اجتماعی تدوین شد نیز در همین راستا بود.
آن ها اینگونه نوشتند:
“چون دیدیم که اختلاف فرقههای پنجگانه مسلمین (اختلافاتی که مربوط به اصول دیانت نیست) موجب انحطاط دول اسلام و استیلای خارجیان شدهاست، به جهت حفظ کلمه جامع دینیه و دفاع از شریعت محمدیه، فتاوای مجتهدین عظام، که روسای شیعه جعفریه هستند، و مجتهدین اهل سنت، اتفاق نموده بر وجوب تمسک به حبل اسلام… واتفاق شد بر وجوب اتحاد تمام مسلمین در حفظ بیضه اسلام و نگهداری جمع مملکتهای اسلامی از تشبهات دول بیگانه و حملههای سلطنتهای صلیبیه، متحد شد رای جمیعا برای حفظ حوزه اسلامیه بر این که تمام قوت و نفوذ خود را براین خصوص مبذول داریم”
این عده سراغ وحدت بین شیعه و سنی از روی نیازهای طبیعی و دینی خود نرفته اند.بلکه وحدت شیعه و سنی همانطور که خود می گویند واکنشی هنجاری به استیلای خارجیان و جلوگیری از حمله سلطنتهای صلیبیه و داشتن دشمن مشترک بود.این همان وحدت سیاسی یا هم گرایی نوین بشریست که ممکن است بین احزاب و گروه های متفاوت منعقد شود و ربطی به دیانت و آیین خاصی ندارد.یکپارچه شدن در برابر دشمن مشترک همان محصولیست که تفاوت بین نیاز و هنجار را تعیین میکند.
بسته پیشنهادی وحدت از سوی جمهوری اسلامی ایران بسته ای سیاسیست که برای دست یابی به آرمان های سیاسی وضع شده است و نه آیات قرانی و احادیث نبوی.
به طور مثال ایجاد وحدت بین شیعیان و اهل سنت در داخل ایران و مناطق مرزی.همچون سیستان و بلوچستان،کردستان و هرمزگان که مطلوب این بسته پیشنهادی نیستند چون قربی در راه وصول به اهداف سیاسی حاصل نمیکند اما دعوت کردن از علمای 54کشور مختلف جهان در کنفرانس وحدت از آنجا که باعث قرب سیاسی میگردد هزینه ها را از آن خود کرده و تا زمانی که اهل سنت سیستان و بلوچستان،کردستان،خراسان جنوبی رضوی شمالی و هرمزگان مهره ی مانع اهداف سیاسی جمهوری اسلامی نگردند،ولایت فقیه هیچ گاه صفحه بازی خود را سمت شهروندان سنی شلوغ نمیکند و بدان ها بی اعتناست.
انعام دهواری
4/1/2015