ﺯ ﻧﺴﻞ ﭘﺎﻙ ﻳﺎﺳﻴﻨﻢ ﺑﻮﺩ ﻗﺮﺁﻥ ﻛﺘﺎﺏ ﻣﻦ
ﺯ ﺣﻖﺩﺍﺭﻱ ﺗﺤﺴﻴﻨﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﻓﺼﻞ ﺍﻟﺨﻄﺎﺏ ﻣﻦ
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻇﻠﻤﺖ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺗﺴﺨﻴﺮ ﻣﻲﺗﺮﺳﻢ
ﻧﻪ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻦ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺑﺴﺘﻦ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺠﻴﺮ ﻣﻲﺗﺮﺳﻢ
مولانا نقشبندی امام جمعه راسک و از علمای طراز اول و وارسته اهل سنت ایران میباشد،این مجاهد نستوه و این عالم فرزانه در زمان تصدی امامت جمعه شهر راسک منشا وحدت و آرامش در این شهر و منطقه بلوچستان بوده اند.
وی دارای روحیه ای جوانگرا میباشند و همیشه در جلسات و منبرها و سخنرانیهایشان حلقه های جوان با اشتیاقی وصف ناپذیر در حال استماع سخنان ایشان بوده اند،این عالم عالیقدر جوانان را حلقه های نوین زنجیر زندگی میدانستن و هر گاه جوانی نا امید و مبتلا به بییماریهای دنیوی را چه جسمی و چه روحی را میدیدند با لحنی دوستانه و پدرانه او را با اندرزهایشان نوازش نموده و نهایت تلاش را صرف مینمود تا این حلقه سست شده از زنجیره زندگی بشر را در جای خودش محکم و استوار نماید، و در راه خدمت به مردم از هیچ زحمتی فروگزار نبودند، و همچون اسلاف خویش، صحابه و تابعین مکرم نبی معظم اسلام ( ص ) خدماتشان به دور از هیاهوی تبلیغاتی بود و هرگز کسی نمیتوانست تشخیص دهد شاید این جوان همان فرد بیمار دیروزی است که جامعه از او بیزار بود.
مولانا فتحی محمد نقشبندی
در تاریخ ۵تیر ماه سال ۱۳۳۷در منطقه سرباز بهشت بلوچستان و در خانواده ای فرهیخته و دیندار کودکی چشم به جهان گشود که پدر بزرگوارش نامش را فتحی محمد( یعنی یاریگر و کمک کننده محمد در رسیدن به فتح و پیروزی ) نام نهاد،فتحی محمد تحصیلات ابتدای را در کنار اموختن حفظ قران مجید آموخت و رهسپار یادگیری علوم اسلامی شد،آن روزگار جز الله یکتا کسی نمیدانست این جوان پرتلاش در تحصیل علوم اسلامی روز عالمی نامدار و شخصیتی عظیم میشود،که وجود نازنین منشا خدمات فراوان میشود.
فتحی محمد جوان بعد از فراغت از تحصیل به منطقه خویش بازگشت، تا در راهی که پیامبر بر آن اسرار و توصیه داشتند حرکت کنند و همانا ارشاد و راهنمایی مردم منطقه خویش بود، وی مدام با علمای بلوچستان در ارتباط بود تا از دانسته های آنان در حرکت عظیم خود بهره گیری و استفاده نماید.
وی از شاگردان حضرت مولانا عبدالعزیز ملازاده و مولانا محمد عمر سربازی بوده اند،همچنین از دوستان و همراهان شیخ السلام مولوی عبدالحمید میباشند،که در مراسمات فارق التحصیلی طلاب اهل سنت حضوری پررنگ و از مدعویین این مراسمات باشکوه بوده است و با سخنرانیهای پر آوازه اش حاظرین را به وجد می آورده است.
مولانا نقشبندی مدیر حوزه علمیه مفتاح العلوم راسک و عضو شورای برنامه ریزی و مدیریت مدارس دینی استان سیستان و بلوچستان و از علمای اعتدالگرای منطقه هستند و همواره در تلاش برای توسعه و پیشرفت منطقه بوده اند،مولانا نقشبندی از مخالفین سرسخت از هم گسیختگی بلوچ و اهل سنت و درگیریهای قومی و فامیلی بود و بخش عمده ای وحدت و یکپارچگی موجود در منطقه سرباز مدیون زحمات این عالم بزرگوار میباشد، وی همیشه مردم را به یکپارچگی و وحدت تزکیه و توجیه مینمودند و هرگز خود را وامدار هیچ نهاد و سازمانی نکردند.
ترور مولوی مصطفی جنگی زهی
مولانا نقشبندی بزرگترین توطئه را جدای مردم و علما از یکدیگر میدانند و کسر منزلت و هدف قرار دادن برای ترور شخصیت علمای اسلام را بزرگترین جنایت میدانند.
مرحوم مولوی مصطفی جنگی زهی پیش نماز مسجد الزهرا راسک و همچنین از اعضای فعال بسیج و رئیس پایگاه بسیج بوده و از نزدیک با مسولین امنیتی و سپاه ارتباط داشتند و از این رو دارای خصومتهای شخصی با افراد زیادی بودند و اینکه گروه جندالله بارها وی را تهدید به قتل و ترور نموده، همچنین طبق گفته خانواده شخص مرحوم مولوی جنگی زهی ” ما قاتلان مولوی جنگی زهی را میشناسیم و قاتلان وی آزاد میباشند اما متاسفانه مولانا نقشبندی به عنوانی واهی دستگیر و ما نه تنها ایشان و فرزندان و دوستانشان را قاتل نمیدانیم بلکه حتی میدانیم که ایشان هیچ گونه ارتباطی با مسببان این حادثه تلخ و ناگوار نداشته اند “
چرا مولانا نقشبندی؟…
بعد از قضیه ترور مولوی جنگی زهی، و در فاصله زمانی حدود دو ماه و در تاریخ ۹۰/۱/۲۲مولانا نقشبندی که عازم مزرعه کشاورزی خویش جهت کار و کمک به کارگران مشغول به کار بودند، در محل توسط مامورین امنیتی بازداشت و علیرغم عرف و شان منزلت اجتماعی ایشان به وی دست بند زده و با بی احترامی وی را ابتدا سریعا به محلی نامعلوم انتقال میدهند.
و نکته قابل تامل اینجاست که دستگیری ایشان با برنامه ریزی قبلی انجام شده است زیرا یکی از امور روزانه مولانا کار در مزرعه بوده و نهادهای امنیتی با علم و آگاهی قبلی که وی این ساعت روز در مزرعه حضور دارد به سراغ ایشان رفته و ایشان را بازداشت نموده اند. و داماد ایشان نیز که پیش از خودشان در روز روشن و جلو همگان به طرزی وحشیانه بازداشت شدند.
دستگیری ها تا بدینجا ختم نمیشود و چندین نفر از معتمدین سرباز و همچنین فرزند وی مولوی عبدالغفار نقشبندی که مجموعا تعدادشان به 11نفر می رسد بازداشت می شوند و بعد از بازداشت مولانا و فرزندشان دستگیر و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات زاهدان منتقل می شوند.
بعد از دستگیری فرزند مولوی نقشبندی جو راسک متشنج می شود و پس از اطلاع عمومی مردم راسک و دیگر نواحی از دستگیری های پی در پی از علما و معتمدین منطقه مردم سراسیمه به درب اداره اطلاعات و فرمانداری راسک مراجعه مینمایند، و عده ای خشمگین شعار می دهند و خواستار آزادی این افراد در بند می شوند و مامورین انتظامی با شلیک مستقیم تیر مردم نگران و معترض را پراکنده مینمایند و در این میان یک نفر کشته و چند تن زخمی و عده زیادی نیز بازداشت میشوند.
طبق آخرین سخنرانی منتشر شده از مولانا نقشبندی وی مردم را از تفرقه پنهانی که با هدف قرار دادن علما در حال انجام است،آگاه و مطلع میسازد و عنوان مینماید که در ابتدای اسلام تاکنون علما توسط حکومتها مورد آزار و اذیت و شکنجه قرار گرفته اند تا بین مردم و علما فاصله ایجاد نمایند و اگر این امر روی دهد جامعه دچار از هم گسیختگی و از هم پاشیدگی شده و جامعه سقوط میکند.
دولت با نزدیک شدن به برخی از علما از انان استفاده نموده و برخی دیگر از علما را سرکوب مینماید،اگر عالمی قبول همکاری نکند با کوچکترین بهانه ای که موجود باشد دستگیر میشوند،و از این منظر مردم نه به عالم وابسته به حکومت اعتماد و رابطه برقرار میکنند و نه با عالمی که دستگیر شده و از این نظر مردم از علما جدا میشوند.
شکاف میان علما و مردم باعث میشود،اقشار عمومی از دین فاصله گرفته و حقوق یکدیگر را مراعات ننمایند و بدین سان که اصل و اساس دین به خطر می افتد و در این زمان ممکن است نا اهلان عالم نما ظهور کنند که دینفروشی نمایند و مردم نیز قوانین اسلامی را سخت و غیر قابل قبول بدانند و از این قوانین عدول و عبور نمایند،و این ضربه ای محکم هم به جامعه است و هم به علما و از این بابت باید هر دو قشر مواظب و مراقب باشند.
و مسله دوم وحدت بین مردم میباشد که مولانا مردم را از منفک شدن و جدایی بر حذر میدارد.
مولانا نقشبندی و فرزندشان و جمعی از بستگانش بعد از بازداشت توسط اطلاعات به نقطه ای نامعلوم انتقال داده میشوند که در این مدت علی رغم تلاشهای فراوان خانواده. علمای منطقه هیچگونه خبری از وضعیت مولانا و همراهانش بدست نیامد و بعد از مدت مدیدی به همراه فرزند و برخی دیگر از بستگان دستگیر شده در دادگاهی فرمایشی حاضر میشوند و به آنان تفهیم اتهام میشود و جرم آنان محاربه و اقدام علیه امنیت ملی اعلام میشود.
در این جلسه قاضی ماه گلی قاضی پرونده وی که متهم به جناح گرائی و وابستگی فکری و ارتباطی با ماموران امنیتی است مولانا و همراهانش را به آمریت قتل مولوی مصطفی جنگی زهی متهم مینماید ولی مولانا این اتهام را قبول نکرده و بی اساس می خواند و خواهان آزادی وی و همراهانش میشود، وی با نشان دادن آثار شکنجه های بازجویان اتهام یاد شده را کذب میخواند و بر بیگناهی خود و همراهانش تاکید مینماید.
خانواده مولوی مصطفی جنگی زهی عالم کشته شده بعد از اطلاع از دادگاه مولانا نقشبندی به محل زندان و دادگاه زاهدان مراجعه نموده و با تحویل نامه ای مولانا نقشبندی و همراهانش را از اتهام قتل مبرا دانسته و اعلام میکنند که قاتلان مولانا جنگی زهی آزاد و در حال رفت آمد در شهر میباشند.
همچنین رونوشتی از این نامه به مقامات بالا ارسال و همین گفته نیز مجدد تکرار میشوند.
خانواده مولانا نقشبندی به همراه معتمدین و علمای منطقه سرباز به دیدار مسولین امر و مسولین استانی میروند و آنان نیز منجمله حاج آقا سلیمانی نماینده رهبری در امور اهل سنت بلوچستان قول میدهند که مولانا نقشبندی به اشتباه دستگیر و به زودی آزاد میگردد.
اما در کمال تحیر و بهت مدتی بعد تصاویر اطرافیان مولانا در یک شوی تلویزیونی از شبکه هامون پخش میشود، یک اعتراف تلویزیونی که واضح بود سیناریوی آن از قبل طراحی و نوشته شده بود، اعترافاتی که مضحک بودن آنها آدمهای را که از هیچ هم خبرندارند را به خنده وامیداشت، مانند: مولانا چندین ملیون تومان پول را در یک پاکت در بسته کوچک قرار داد که اگر این مقدار اسکناس را روی هم بگذارند نیز اندازیشان بیش از چندین متر میشود و قرار دادن این مقدار پول در یک پاکت کاری است متحیرانه که فقط در فیلمهای کمدی و شعبده بازان پرتجربه برمی آید، و در بخش دیگری از این نمایش تلویزیونی یکی از به اصطلاح معترفین عنوان میکند که مولانا از قطر ۸۰۰ملیون تومان پول دریافت نموده، و باز هم عقل متحیر میماند که یک کشور خارجی چرا به یک امام جمعه آن هم امام جمعه یک شهر کوچک در بلوچستان که مردم این شهر و حتی تا روستاهای دور دست همدیگر را تا هفتاد نسل میشناسند این مقدار پول میدهد تا یک امام جماعت مسجد و یا یک بسیجی بی نام و نشان را بکشد،و یا اینکه چطور به ذهنشان خطور میکند که اینچنین بهانه های که حتی بنی اسرائیل هم اگر بودند از اینچنین تمضحک و بهانه های به وجد می آمدند.
در این مدت خانواده مولانا خصوصا همسر محترمه ایشان و حتی دختر کوچکشان با انتشار رنجنامه های درد خویش و حقایق زندگی مظلومانه بزرگترین عالم منطقه سرباز را به نشر عمومی گذاشتند و مردم هرچه بیشتر با مظلومیت مولانا پی بردند.
در این مدت خانواده مرحوم مولوی جنگی زهی نیز برای آزادی مولانا نقشبندی از هیچ کوششی فروگزار نبودند و به دیدار و ملاقات مولانا در زندان زاهدان رفتند که این مشیعت الهی بود و حقایقی روشن گردید که چشم متعصبین را هر چند کور کرد اما باز! …
صد روز بعد از آخرین جلسه دادگاه جلسه ای دیگر برگزار شد و مولانا و همراهانشان بر گفته های سابق خویش پافشاری نمودند و مولانا بار دیگر با نشان دادن آثار شکنجه ها شدیدا این وضعیت اعتراض مینمایند و این بار خانواده مرحوم مولوی جنگی زهی با حضور در یک دفترخانه اسناد رسمی، نامه ای را در این دفتر خانه به صورت رسمی ثبت و آن را به عنوان یک سند رسمی منتشر و به دادگاه و مسولین امر تحویل دادند،که شرح این نامه مستند شده اینگونه بوده است ، که خانواده مرحوم مولوی مصطفی جنگی زهی هیچگونه شکایتی از مولانا فتحی محمد نقشبندی و همراهانشان ندارند و ایشان و همراهانشان را به هیچ وجه قاتل و قاتلین مولوی مصطفی جنگی زهی نمیدانند و هیچ گونه سوظنی به ایشان و همراهنشان نداشته و درخواست آزاد و عاجل این بزرگواران را دارند که متاسفانه باز هم التفاتی نکرد.
دو رنگی و دو روی برخی از مسولین و نمایندگان مجلس این موضوع را بغرنج و غیر قابل تحمل نموده است،به نحوه ای که زمان حضور خانواده مولانا نقشبندی و خانواده مولوی جنگی زهی و معتمدین و علما به آنان قول همکاری و آزادی سریع مولانا را میدهند اما در اصل از مخالفین و منشا اصلی عدم آزادی شخص مولانا میباشند و اساس دستگیری فرزند و دیگر بستگانشان وارد نمودن فشار هر چه بیشتر بر ایشان میباشد.
در این میان سایت زاهدان پرس که یک بنگاه تفرقه افکن دروغ پراکن و ضد سنی و بلوچ و وابسته به وزارت اطلاعات میباشد در هر فرصت زمانی اقدام به نشر اکاذیب مختلف برای بر هم زدن آرامش عمومی مینماید،اینگونه سایها و روزنامه نه دلشان برای مولوی جنگی زهی سوخته و نه دلسوز وحدت و تقریب اهل سنت و تشیع میباشند بلکه وام دار فکر منحرف ایران بدون اهل سنت میباشند،به همین دلیل آب به آسیاب این واقعه شوم میریزند و فکر مردم عادی خصوصا شیعیان محترم و اهالی استان را مسموم مینمایند.
بعد از آخرین جلسه دادگاه و اقوال مختلف مسئولین ریز و درشت و دلگرم نمودن خانواده ، معتمدین و مردم بلوچ و اهل سنت مبنی بر آزادی مولانا نقشبندی یکباره آلام دنیا را بر سر این خانواده مظلوم و این ملت رنج دیده خراب مینمایند و احکامی صادر گردید که هیچ کسی حتی خشکه متعصبین ضد سنی و ضد بلوچ استان نیز احتمال اینچنین احکامی را نداشند.
بنا بر احکام صادره مولا فتحی محمد نقشبندی به ۱۵سال حبس و تبعید به خلخال اردبیل تا آخر عمر و فرزندشان به حکمی مشابه ولی تبعید به نقطه ای نامعلوم و دیگر همراهان به حکمی سنگینتر به اعدام و حبس طویل المدت محکوم شدند.
جای بسی تعجب است که دادگاهی بدون داشتن مدرک مستند و با بسنده کردن به اعترافاتی که با شکنجه و ایجاد رعب و وحشت گرفته شده که طبق قانون اینگونه اعترافاتی هیچگونه وجاهت قانونی ندارند، و با توجه به نامه های عدم شکایت و برائت و نداشتن هیچگونه شکایتی از مولانا نقشبندی و همراهانش،اینچنین احکام سنگین و محیرالعقولی صادر میکند،که واضح و مبرهن است احکام صادره متخاصمانه و از روی بغض و کینه قدیمی نسبت به اهل سنت و بلوچ صادر گردیده است.
بعد از این رویداد تلخ خانواده مولانا به اتفاق معتمدین و علمای منطقه سرباز و بلوچستان به دیدار سلیمانی نماینده رهبری رفتند که وی گفت من ” شده ام مثل چوپان دروغگو ” و اینبار نیز با لحنی آمرانه همان اقوال قدیمی که شنیده و تجربه کرده بودند، به آنان تحویل مینمایند.
در این میان همه علمای بلوچستان با همراهی و یا صدور بیانیه و یا نامه به مراجع قضایی خانواده مولانا نقشبندی را همراهی مینمودند، در این میان شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید از هیچ کوشش و زحمتی فرو گذار نبودند و همواره در کنار خانواده مولانا همانند یک برادر پیگیر وضعیت مولانا بودند، وی به همراه برخی از معتمدین سرباز و اعضای خانواده مولانا پس از صدور احکام مشکوک، برای پیگیری سریعا به تهران رفته تا ضمن اعتراض به این احکام وضعیت بغرنج مولانا و نگرانی شدید علما و مردم بلوچستان و دیگر اهل سنت را از صدور اینچنین احکامی به مسولین امر انتقال دهند، که باز هم قول داده شده که مولانا و همراهانش به زودی آزاد میگردند.
متاسفانه در حال حاضر وضعیت جسمی مولانا به دلیل برخی از شکنجه ها نامناسب میباشد وی بشدت بیمار و غده ای عفونی در ناحیه شکم ایشان رشد کرده که باعث وخامت حال ایشان شده است.
مولانا در آخرین جلسه دیدار که رئیس زندان زاهدان نیز حضور داشته است، فرمودند یا احکام یکایک همراهنش را لغو و به آزادی بدل کنید یا من را هم همراه آنان اعدام کنید چون وصیت نامه خود را نوشته ام و همچنین زندگی را ننگ میدانم، این غرور اسلامی و بزرگی مردی از صلاله پاک نبی میباشد.
دوستان و عزیزان ملت بلوچ و ملت اهل سنت ایران، مولانا فتحی محمد نقشبندی عضوی از جامعه ما است که وجود ایشان مایه مباهات و فخر و سربلندی همه ما میباشد. و نبود ایشان غم نبود و سرشکستگی دیگر و فراغ عالمی دلسوز است،برای آزادی ایشان و همراهانشان نامه بنویسید و به مراجع مختلف تصمیم گیری استان و کشور ارسال نمایید و دست به دعا به درگاه الله متعال دراز کنید تا جود ایشان همراهانشان سلامت و به سلامی به آغوش خانواده باز گردند.
نویسنده: سید مبین الدین بلوچ