آيا واقعا ما پيامبرمان را دوست داريم؟ آيا دوري از او و دستورات و فرامينش برايمان دردناک است؟ آيا ما از يک تنهي درخت هم کمتريم؟!
پيامبر خدا (صلي الله عليه وسلم) در مسجدشان قبل از اينکه منبري داشته باشند هنگام اداي خطبه در کنار تنهي درخت خرمائي تکيه ميدادند تا صحابه ايشانرا بهتر ببينند… وقتي برايشان منبري ساخته شد، ايشان روي منبر رفتند و از تنه درخت دور شدند. همهي ياران رسول خدا (صلي الله عليه وسلم) متوجه شدند که صداي گريهاي از تنه درخت برخواست.
پيامبر با شنيدن صداي گريهي درخت ناراحت شده از منبر پائين آمدند و پيش تنهي درخت رفته، با دستان مبارک دست رويش کشيده، به او فرمودند: آيا راضي ميشوي تو را زير منبر دفن کنيم و روز قيامت در بهشت با من باشي؟ تنهي درخت با شنيدن اين سخن پيامبر راضي شد و از گريه ايستاد…
آيا من و تو اي برادر مسلمان هنگامي که دستوري از پيامبر را از خود دور ميکنيم، يا بعبارت ديگر پيامبر را از خود ميرانيم. از آن تنهي بي جان بمراتب بيشعورتر نيستيم؟!..
بيا با چنگ زدن به احکام و فرامين و دستورات قرآن و پيامبر خدا (صلي الله عليه وسلم) هميشه با پيامبر و قرآن باشيم…